گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اصحاب امام علی علیه سلام
جلد اول
حرف (ب)



بجیر نخعی
بجیر، از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بود که در جنگ جمل مجاهدت کرد. نقل است هنگامی که علی علیه السلام به شتر
عایشه نزدیک شد، به بجیر فرمود که آن شتر - عامل اصلی فتنه ها - را متوقف کند و این در حالی بود که گروهی از نخعی
ها و همدانی ها دور او را گرفته و از وي مراقبت می کردند، بجیر با سرعت و جرأت از پشت به شتر عایشه حمله کرد و
.( با ضربه اي به پهلوي شتر، او را به زمین انداخت و از حرکت باز ایستاد.( 1
را عامل پی کردن شتر « اعین بن ضبیعه » از اهل کوفه شتر عایشه را پی کرد.( 2) ابن اثیر « بجیر بن دُلْجه ضبی » به گفته طبري
او در صفین در رکاب » : را عامل این کار می داند و می نویسد « عمرو بن غزیه انصاري » نقل کرده است.( 3) نصر بن مزاحم
.(4).« امیرالمؤمنین علیه السلام جنگید
احتمال دارد که تمامی این افراد هر کدام به نوعی در پی کردن شتر عایشه نقش داشته اند.
*****
. اعیان الشیعه، ج 3، ص 540
همان بجیر نخعی باشد که اهل کوفه بوده، و اللَّه العالم). « بجیر بن دُلْجه ضبی » تاریخ طبري، ج 4، ص 523 ، (محتمل است
اسدالغابه، ج 1، ص 103 (در شرح حال اعین است.)
. وقعه صفّین، ص 379
براء بن عازب (ابو عماره)
کنیه داشت. وي از بزرگان اصحاب « ابو عمرو » یا « ابو عماره » فرزند عازب بن حارث از قبیله خزرج و از انصار بود که به « براء »
و از فقیهان عصر خویش، و از شخصیت هایی است که برخی از فتوحات اسلام به دست او انجام شده است.
وي در کودکی مسلمان شد و در چهارده (یا پانزده) غزوه همراه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مجاهدت کرد، اولین
جنگی که شرکت نمود، غزوه خندق و به قولی دیگر، نخستین جنگ او، غزوه احد است؛ زیرا او در هنگام جنگ بدر کم سن
و سال بود، چون خواست در آن جنگ شرکت نماید، رسول خدا صلی الله علیه و آله به علت کوچکی اش او را بازگرداند.
به قول عمرو شیبانی، براء در زمانِ عثمان به سال 24 هجري شهر ري را به
جنگ یا به صلح فتح کرد و در نبرد تستر به همراه ابوموسی اشعري جنگید و آن مکان را تصرف کرد. او با امیرمؤمنان علیه
السلام بیعت کرد و از شیعیان مخلص آن حضرت گردید و در جنگ هاي جمل، صفّین و نهروان مجاهدت بسیاري انجام داد.
.( در کوفه ساکن شد و به سال 72 هجري در عصر حکومت مصعب بن زبیر درگذشت.( 1 « مصعب بن زبیر » وي تا زمان
اللهم العن » : براء بن ثابت نقل می کند: روزي ابو سفیان و معاویه به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد، حضرت فرمود
التابع و المتبوع، اللهم علیک بالأقیعس؛ خدایا، تابع (معاویه) و متبوع (ابو سفیان) را لعن کن و از رحمت خود دور بدار، بار
.( پسر براء از پدرش پرسید: اقیعس کیست؟ براء گفت: او معاویه است.( 2 «. پروردگارا، لعن خاص تو بر اقیعس باد
در معجم رجال الحدیث می نویسد: طبق نقل کشی، براء و انس بن مالک از شهادت دادن درباره حدیث غدیر امتناع کردند و
به بیماري برص مبتلا گشت،( 3) اما آیه اللَّه خوئی قدس سره معتقد « انس » به نفرین امیرمؤمنان علیه السلام، براء نابینا شد و
است که این حدیث عامی است و صحت ندارد.( 4) و مؤید این واقعیت این حدیث است که امام صادق علیه السلام می
کیف وجدت هذا الدین؟ این دین (اسلام) را چگونه » : فرماید: روزي امیرالمؤمنین علی علیه السلام به براء بن عازب فرمود
عرض کرد: ما پیش از این که از شما تبعیت و پیروي کنیم به منزله یهودي بودیم، بندگی و عبادت براي ما سبک و «؟ یافتی
خفیف بود، از موقعی که از شما (اي امیر
مؤمنان) پیروي کرده ایم، حقایق ایمان در دل هاي ما راه یافته و عبادت و بندگی را این گونه یافتیم که در بدن هاي ما سنگین
و با ارزش است. آن گاه حضرت علی علیه السلام فرمود: از همین رو است که مردم در روز قیامت به صورت حیوان محشور
.( می شوند، و شماها تک تک وارد محشر می شوید تا وارد بهشت شوید.( 5
*****
. ر. ك: اسد الغابه، ج 1، ص 171 ؛ الاصابه، ج 1، ص 278 ؛ سیر اعلام النبلاء، ج، ص 340
. وقعه صفین، ص 218
. رجال کشی، ص 45 ، ح 95
. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 277
. رجال کشی، ص 44 ، ح 94
براء بن مالک بن نضر انصاري
فرزند مالک برادر انس بن مالک است. و مادرشان ام سلیم بود، وي صحابی غیرتمند و « براء » : ابن اثیر و ابن حجر می نویسند
پیش تازي بود که در غیر از غزوه بدر، در دیگر غزوات از جمله غزوه احد و خندق و جنگ هاي پس از آن حضور داشت و
.( در جنگ احد دلیرانه جنگید.( 1) وي از سابقین به بازگشت به ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.( 2
براء در جنگ یمامه با مسیلمه کذاب چنان جنگید تا مسلمانان به پیروزي رسیدند و در همان جنگ هشتاد و چند زخم
.( برداشت.( 3
در فتح شوشتر در عصر خلافت عمر شرکت داشت و در کنار دروازه شرقی آن شهر در سال بیستم هجري به شهادت رسید و
.( در همان مکان دفن شد.( 4
*****
. اسد الغابه، ج 1، ص 172 ؛ الاصابه، ج 1، ص 280 ؛ ر. ك: سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 123
. ر. ك: اعیان الشیعه، ج 3، ص 552
. رجال کشی، ص 42
ر. ك: اسد الغابه، ج 1، ص 172
. و سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 123
بریده اسلمی
اشاره
او از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در جنگ صفّین حضور داشت و در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام
مجاهدت کرد. حضرت علی علیه السلام در شأن و منزلت او و عبداللَّه اسلمی و... این دو بیت شعر را بیان فرمود:
جزي اللَّه خیراً عصبه أسلمه
حسان الوجوه صُرِّعوا حول هاشم
بُریدٌ و عبداللَّه منهم و منقذ
و عروه و أبنا مالک فی الأکارم
- خداوند به شجاعان اسلمی خیر عنایت کند که مردان خوش صورت هستند که جان خود را به سوي هاشم قرار دادند.
.( - بریده و عبداللَّه اسلمی و منقذ و عروه و دو پسر مالک که همگی از جوانمردان هستند.( 1
*****
. الاصابه، ج 1، ص 287
بریده بن حصیب اسلمی
گفته « ابو ساسان » و « ابو الحصیب » یا « ابو سهل » یا « ابو عبداللَّه » و کنیه اش را « حُصیب بن عبداللَّه بن حارث اسلمی » بریده فرزند
.( لقب اوست.( 1 « بریده » می گویند و « عامر » اند. برخی نام او را
رسید در آن جا بریده و « غمیم » موقعی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان هجرت عازم مدینه بود به محلی به نام
حدود هشتاد نفر از همراهانش به پیامبر اسلام ایمان آورده و نماز عشاء را به امامت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جاي
آوردند.
بریده در وطن خود (نزدیک مدینه) ماند و پس از جنگ اُحد به مدینه آمد و در جنگ خیبر و فتح مکه و سایر غزوات شرکت
جست و نیز در صلح حدیبیه و بیعت رضوان حضور داشت. او در شهر مدینه ساکن شد؛ اما پس از فتح بصره، به آن جا نقل
مکان کرد و در آن جا سکنا گزید. وي در فتح
خراسان و دیگر شهرهاي ایران در زمان خلافت عثمان جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحی
در همان دیار در گذشت. و « یزید بن معاویه » ایران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت
.( همان جا به خاك سپرده شد و فرزندانش نیز در مرو ماندگار شدند.( 2
بریده پس از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله همواره از ارادتمندان و حامیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و
خاندان رسالت بود، و پس از قتل عثمان در زمره کسانی که با حضرت علی علیه السلام تا پاي جان بیعت کردند قرار گرفت.
.(3)
شرکت بریده در تجهیز فاطمه
بریده و اعتراض به خلافت ابوبکر
شکایتی که سبب حبّ علی شد
*****
. ر. ك: اسد الغابه، ج 1، ص 175 ؛ الاصابه، ج 1، ص 286
. ر. ك: اسد الغابه، ج 1، ص 175 ؛ الاصابه، ج 1، ص 286 ؛ تهذیب التهذیب، ج 1، ص 452
. الجمل، ص 104
شرکت بریده در تجهیز فاطمه
بریده در تمام شرایط طاقت فرسایی که پس از رحلت پیامبر اسلام بر علی بن ابی طالب علیه السلام و اولاد معصومش
گذشت، ثابت قدم ماند و از حمایت و فداکاري لازم دریغ نکرد و حتی در نماز بر جنازه فاطمه زهرا علیها السلام و دفن پیکر
مطهر آن حضرت علیها السلام که مخفیانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.
نقل می کند که: وقتی فاطمه زهرا علیها السلام در بستر بیماري قرار گرفت به علی علیه « روضه الواعظین » علامه مجلسی از
السلام وصیّت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاك بسپارد و هیچ کس از افرادي که
به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه علیها السلام از دنیا رفت تمام اهل مدینه گریستند و صداي ضجه و
ناله زنان بنی هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشییع جنازه یادگار پیامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علی
علیه السلام بیرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشییع جنازه دختر پیامبر علیها السلام به تأخیر افتاده است. همه مردم به خانه
هاي خود رفتند تا فردا صبح براي تشییع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسی از شب که همه چشم ها به
خواب رفت، امیر مؤمنان علیه السلام طبق وصیت فاطمه علیها السلام با جمع اندکی بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه
جنازه آن مظلومه تاریخ را به خاك سپرد، تشییع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علی علیه السلام عبارت بودند از: عمار
یاسر، مقداد، ابوذر، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، سلمان، زبیر، عقیل، بریده بن حصیب اسلمی و تعدادي از بنی هاشم
و خواص آنان.
امام علی علیه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه علیها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود.و برخی از خواص
.( گفته اند: قبر فاطمه را با زمین هموار کرد تا شناخته نشود.( 1
آري بریده نیز چون سلمان و ابوذر و مقداد از محارم اسرار خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود.
*****
. همان، ج 43 ، ص 192
بریده و اعتراض به خلافت ابوبکر
هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشغول غسل و کفن پیکر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. جمعی در سقیفه
بنی ساعده اجتماع کردند و با ابوبکر بیعت کردند،
در آن روز در مدینه نبود (چون از پرچم داران سپاه اسامه در بیرون شهر بود)( 1) به محض ورود به شهر با « بریده بن حصیب »
عمران بن » خبر شد که مردم با ابوبکر بیعت کرده و او را به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله برگزیده اند. فوراً به منزل
رفت و به او گفت: اي عمران، دیدي مردم آن چه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام در باغ و « حصین
بستانِ بنی فلان از انصار شنیده بودند، چه زود فراموش کردند! آیا یادت هست که در آن باغ هر کس وارد می شد و به رسول
سلّم علی امیرالمؤمنین، علی بن أبی » : خدا صلی الله علیه و آله سلام می کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او می فرمود
اعتراض نکرد « عمر بن خطاب » همه سلام کردند و کسی جز «. طالب؛ بر علی بن ابی طالب که امیر مؤمنان است، سلام کن
که: آیا این سلام بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین به دستور خداست یا به دستور رسول خدا؟ پیامبر خدا صلی الله علیه
اي عمران، آیا این «. بل من اللَّه و من رسوله؛ این دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست » : و آله فرمود
داستان را به یاد داري؟
عمران گفت: آري چنین روزي را به یاد دارم.
بریده گفت: پس اکنون برخیز با هم نزد ابوبکر برویم و سؤال کنیم: آیا پس از این داستان، خبر و دستور جدیدي از پیامبر
صلی الله علیه و آله شنیده است که ما از آن بی خبریم؟ چرا که اگر او خبري را
نشنیده باشد، به پیامبر دروغ نمی بندد و به ما نیز دروغ نمی گوید.
بریده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در باغ یکی از انصار را یادآور شدند و
گفتند: در آن روز خودت به علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردي، دیگر سزاوار نیست کس دیگري بر او امارت
و حکومت کند! آیا بعد از آن، دستور جدیدي از پیامبر شنیده اي که ما از آن بی خبریم؟
ابوبکر تصدیق کرد که آن روز را به یاد می آورم.
بریده گفت: بنابراین چگونه کسی سزاوار حکومت بر امیرالمؤمنین است با این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را امیر بر
مؤمنان قرار داده است؟
ابوبکر گفت: راست می گویید، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بیعت کرده اند و من هم از رأي آنها پیروي می کنم.
و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمین خلاف رسول اللَّه صلی الله علیه و آله؛ نه، سوگند به خدا براي شما و دیگر » : بُریده گفت
چون «. مسلمانان سزاوار نیست که با پیامبر مخالفت کنید، باید امامت و ولایت را به علی بن ابی طالب علیه السلام واگذار کنید
لا یجتمع » :( سخن به این جا رسید، ابوبکر گفت: باید با عمر در این باره مذاکره کنیم. وقتی عمر آمد، گفت (درست است، اما
«! النبوه و الملک فی اهل بیت واحد؛ هیچ گاه نبوت و سلطنت در یک خانواده جمع نمی شود
بریده که مردي دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت: اي عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن می گویی؟ مگر نمی دانی
خداوند این ادعاي تو
أَم یَحسُدونَ الناسُ علی ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْ لِه فَقَد آتَیْنَا آلَ إبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ » : را اشتباه و خطا خوانده و می فرماید
.(2).« آتَیْناهُم مُّلْکاً عَظِیماً
*****
. شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 160
آیا مردم حسد می ورزند که خداوند از فضل خویش به آنان (پیامبران) عطا فرماید؟! همانا ما به خاندان » نساء 4، آیه 54
.« ابراهیم کتاب و دانش و نیز حکومت بزرگی عطا کردیم
شکایتی که سبب حبّ علی شد
خالد بن » ابن ابی الحدید از بریده نقل می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را در سریه اي( 1) و
را در سریه دیگري قرار داد و هر دو سریه را به جانب یمن اعزام نمود و به هر دو سریه فرمود: اگر شما دو گروه با هم « ولید
جمع شدید، فرمانده کل هر دو گروه علی بن ابی طالب است، اما اگر از هم جدا بودید، فرماندهی یکی از آن گروه با علی
علیه السلام و دیگري با خالد است؛ اما چون در یمن همه در قالب یک سپاه در آمدند، فرماندهی سپاه را علی علیه السلام به
عهده گرفت و پس از پیروزي بر اهل یمن و به دست آوردن غنایم جنگی از اموال و اسیران، در این میان حضرت علی علیه
چون از این کار ناراحت گردید به چهار نفر از جمله « خالد بن ولید » . السلام از غنایم جنگی جاریه اي را براي خود برداشت
که همراه آن سپاه بود، گفت: شما به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بروید و این موضوع را به عرض او « بریده اسلمی »
برسانید و بگویید: علی علیه السلام چنین کرد.
پس
از بازگشت سپاه از یمن، بریده و همراهان زودتر از همه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند، یکی از آنها عرض
کرد: علی علیه السلام چنین و چنان کرد و از غنایم، جاریه اي براي خود برداشته است! حضرت چون واقف به شأن علی بود و
می دانست هرگز علی مرتکب خلاف نمی شود، لذا از آن شخص معترض روي برتافت، و دیگري پیش آمد باز همین
موضوع را تکرار کرد و حضرت از او نیز روي برتافت، در آخر بریده جلو آمد و گفت: علی علیه السلام چنین و چنان کرد و
از غنایم یمن، جاریه اي براي خود برداشت. حضرت در این نوبت به غضب رفت به طوري که رنگ صورتش سرخ گردید و
فرمود:
دعوا لی علیاً - یکرّرها - إنّ علیاً منی و أنا مِن علی، و إنّ حظّه فی الخمس أکثر مما أخذ، و هو ولیُّ کلِّ مؤمنٍ من بعدي؛
علی را بیاورید (چندین بار تکرار کرد) بعد فرمود: همانا علی از من است و من از علی و همانا سهم او از خمس غنایم، بیش از
.( آن است که او برداشته، و او پیشوا و ولیّ هر مؤمنی بعد از من است.( 2
*****
سریه: عبارت از گروهی است که بدون پیامبر صلی الله علیه و آله به جانب دشمن می رفتند.
. بحارالانوار، ج 40 ، ص 83
بشر بن حسّان ذهلی
بشر فرزند حسّان بن خوط از قبیله ذهل، از یاران علی علیه السلام است که در جنگ جمل مجاهدت بسیار کرد و با پنج برادر
از اهل « بکر بن وائل » دیگرش در رکاب امیر مؤمنان علیه السلام کشته شد، و در همین جنگ پرچم گروه
بود. « حارث بن حسّان » کوفه در دست برادرش
بشر در هنگام نبرد در جنگ جمل این رجز را می خواند:
أنا بنُ حسّان بنِ خوطٍ و أبی
رسولُ بَکر کلِّها الی النبی
.( - من پسر حسّان بن خوط هستم و پدرم نماینده بکر به سوي پیامبر صلی الله علیه و آله بود.( 1
*****
. تاریخ طبري، ج 4، ص 522
بشر بن زید
.( شیخ طوسی او را از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام می شمارد.( 1
*****
. رجال طوسی، ص 35 ، ش 3
بشر بن عسوس طائی
1) از شاعران عرب و از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام است که در صفّین، جنگ سختی کرد و یک )« بشر بن عسوس »1
چشمش نابینا شد که در شعري آن را ستوده است که دو بیت آن چنین است:
ألا یا لیتَ عینی هذه مثلُ هذه
و لم أمشِ بین الناس إلّا بقائد
و یا لیت رِجلی ثمَّ طُنَّت بنصفها
و یا لیت کفّی ثَمّ طاحَت بساعدي
- اي کاش، چشم سالمم مثل دیگري کور می شد و نمی توانستم بین مردم بروم مگر با عصا کش و راهنما.
.( - و اي کاش پایم قطع می شد، و اي کاش دستم قطع می شد، سپس بازویم از بین می رفت.( 2
این شعر حکایت از اعتقاد قبلی و ایمان بشر در راه امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد.
*****
ذکر شده است، و نقل طبري صحیح تر به نظر می رسد. « عشوش » و در وقعه صفّین « عسوس » ، در تاریخ طبري
. تاریخ طبري، ج 5، ص 31 ؛ وقعه صفّین، ص 280
بشر بن غالب اسدي کوفی
.( 1برقی او را از اصحاب امیرمؤمنان، امام حسن مجتبی، امام حسین و امام سجاد علیهم السلام به شمار آورده است.( 1
بشر از امام حسین علیه السلام نقل نموده که حضرت فرمود: پدرم از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که فرمود:
أیّما بلده کثر أذانها بالصلاه انکسر بردها او قال: قلّ بردها؛ در هر شهر و دیاري که صداي اذان نماز زیاد شود، سرماي آن می »
.(2).«( شکند (یا فرمود: کم می شود
*****
. رجال برقی، ص 8؛ معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 320 ؛ رجال طوسی، ص 72 ، ش 1 و ص 84 ، ش 1
. تاریخ بغداد، ج 13 ، ص 36
بشر بن مسعود
.( از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بوده است.( 1 « بشر بن مسعود » 1به گفته شیخ طوسی
*****
. رجال طوسی، ص 36 ، ش 7
بشیر بن ابی زید انصاري
1بشیر فرزند ابو زید انصاري است. به گفته کلبی او با برادرش وداعه بن ابی زید در صفین در رکاب حضرت علی علیه السلام
جنگیدند.
به گفته کلبی او در جنگ اُحد به شهادت رسید، اما ابن اثیر مرگ او را در یوم الجسر در عصر خلافت عمر بن خطاب می
داند و ابن حجر مرگ او را در جنگ حره ذکر می کند و سپس می افزاید که: ابو زید در جنگ یوم الجسر کشته شده و
.( پسرش بشیر (که از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام است) در یوم الحره (در سال 63 قمري) می باشد.( 1
*****
. ر. ك: اسد الغابه، ج 1، ص 194 ؛ الاصابه، ج 1، ص 311
بشیر بن عقبه (ابی مسعود) انصاري
.( فرزند عقبه (ابی مسعود) انصاري بدري، از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بوده است.( 1 « بشیر »1
ابن حجر در شرح حال بشیر بن ابی مسعود می نویسد: وي و پدرش عقبه از اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده اند
.( و بشیر حدیث مواقیت را نقل کرده است،( 2) ولی بخاري و دیگران، بشیر را از تابعین می دانند.( 3
.( او در واقعه حرّه (سال 63 قمري) به شهادت رسیده است.( 4
*****
. رجال طوسی، ص 37 ، ش 6
. اسد الغابه، ج 1، ص 196
. الاصابه، ج 1، ص 234
. رجال طوسی، ص 36 ، ش 6
بشیر بن معبد (ابن خصاصیه)
از اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله( 1) و از اصحاب علی علیه السلام « ابن خصاصیه » 1بشیر فرزند معبد، معروف به
« بشیر » بود و رسول خدا او را « بریر » و به نقل شیخ طوسی در شمار اصحاب علی علیه السلام نام او « زحم » است( 2) که نامش
.( نامید.( 3
*****
. اسد الغابه، ج 1، ص 193 ؛ تهذیب التهذیب، ج 1، ص 487 ؛ رجال طوسی، ص 9، ش 8
. رجال طوسی، ص 35 ، ش 5
. رجال طوسی، ص 35 ، ش 5
بکاره هلالیه
اشاره
1بکاره هلالیه یکی از زنان آزاده و شجاع و حماسه سراي عرب به شمار می آید او از یاران مخلص و موالیان راستین علی علیه
السلام بود که در جنگ صفین با سخنرانی هاي آتشین و اشعار حماسی خود به نیروهاي رزمنده سپاه امیرالمؤمنین توان تازه
می بخشید، با این که در تاریخ و ادبیات اسلام نامی از این بانوي فداکار و پاکدامن جز ملاقاتی با معاویه از او به یادگار
نمانده است در عین حال همین ملاقات روح شجاعت خواهی، صراحت لهجه، ایمان و اعتقاد راسخ او به امیرالمؤمنین علیه
السلام را به خوبی بازگو می نماید. از این رو در این بخش تنها به نقل همین داستان می پردازیم.
بکاره در مجلس معاویه
*****
بکاره در مجلس معاویه
پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام براي تسلط بر بلاد اسلامی و کنار زدن خاندان پیامبر صلی الله « معاویه بن ابی سفیان »1
علیه و آله از حکومت اسلامی دست به حیله و نیرنگ فراوان زد و برخی از فرماندهان سپاه امام حسن مجتبی علیه السلام را با
پول و وعده مقام، خریداري کرد و بدین وسیله امام مجتبی علیه السلام را وادار به تسلیم و امضاي قرارداد صلح و متارکه
جنگ نمود.
معاویه پس از آن حکومت غاصبانه خود را بر سرتاسر بلاد اسلامی گسترش داد و با شوکت و قدرت وارد شهر مدینه، پایگاه
پیامبر اسلام شد، او در این شهر از همه سران و بزرگان شهر و اصحاب پیامبر دعوت کرد تا به دیدار او بشتابند و اطاعت و
فرمانبرداري خود را از حکومت وي اعلام دارند، از جمله افرادي که به ملاقات معاویه آمده بانوي بزرگوار و با فضیلت،
است که سنین پیري را می گذرانید، او وقتی وارد بر معاویه شد مروان حکم، عمر و عاص و سعید بن ابی « بکاره هلالیه »
العاص حضور داشتند، همین که چشم اطرافیان معاویه به بکاره افتاد، او را شناختند و هر کدام به نحو تحریک آمیزي او را به
معاویه معرفی کردند! نخست مروان به معاویه گفت: این پیرزن را می شناسی؟
معاویه پرسید: او کیست؟
مروان پاسخ داد: او کسی است که در جنگ صفین سپاهیان علی علیه السلام را با این اشعار تهییج و تحریک به جنگ با تو
می کرد:
یا زیدٌ دونَک فاستثر( 1) من دارِنا
سَیفاً حُساماً فی التُّرابِ دفینا
.( قد کان مذخوراً لِکلِ عظیمه( 2
فالیومَ أبرزه الزمانُ مَصونا
- اي زید، شمشیري را که در خانه ما، زیر خاك پنهان است بیرون بیاور.
- که این شمشیر براي حوادث بزرگ پنهان شده، و امروز باید براي جنگیدن از زیر خاك بیرون آید.
سپس عمرو عاص براي تحریک معاویه گفت: این همان زنی است که می گفت:
أتَري ابنَ هندٍ للخلافهِ مالکاً
هیهاتَ ذاك و ما أراد بَعیدُ
مَنَّتکَ نَفسُکَ فی الخَلاءِ ضَلالهً
أغراك عَمرو للشقا و سَعیدُ
- آیا می بینی، پسر هند هواي خلافت به سرش زده است ولی هرگز چنین چیزي امکان ندارد.
- هواي نفس تو را به گمراهی کشانده و عمرو و سعید تو را به بدبختی انداخته اند. تا آخر اشعار.
در آخر سعید بن عاص گفت: اي معاویه این همان است که می گفت:
قد کنتُ آمِل أن أموتَ و لا أري
فوقَ المنابِر مِن اُمیّه خاطِباً
فاللَّه أَخَّرَ مُدَّتی فَتطاوَلَت
حتی رأیتُ مِن الزَّمانِ عجائِباً
فی کلِ یومٍ لا یزال خطیبهم
وسط الجُموعِ لآل أحمد عائباً
- آرزو داشتم که که بمیرم و از بنی امیه کسی
را بالاي منبر در حال سخنرانی نبینم.
- لکن خدا مرگ مرا به تأخیر انداخت تا مواجه با شگفتی هاي روزگار شوم.
- هر روز خطیب و سخنگویی از بنی امیه در جمع مردم، خاندان پیامبر را مورد عیب جویی و شماتت قرار می دهد.
بکاره چون دید اطرافیان معاویه با خواندن اشعار حماسی او در صفین، قصد تحریک معاویه و ضربه زدن به او را دارند با
همان صراحت لهجه و شهامتی که داشت بی درنگ خطاب به معاویه گفت:
نبحتنی کلابک یا امیر المؤمنین، و اعتورتنی، فقصر محجتی، و کثر عجبی، و عشی بصري، و أنا و اللَّه قائله ما قالوا، لا أدفع
ذلک بتکذیب، فامض لشأنک فلا خیر فی العیش بعد امیرالمؤمنین علیه السلام؛
اي معاویه، سگانت را به جان من انداخته اي که از هر طرف به من پارس کنند! و حال آن که عصایم کوتاه و در اثر پیري
کمرم خمیده و بینایی چشم را از دست داده ام. آري به خدا قسم آن چه را که می گویند من گفته ام و گفته هاي آنان را
تکذیب نمی کنم. پس هر چه می خواهی بکن که بعد از امیرالمؤمنین علی علیه السلام زندگی براي من هیچ ارزشی ندارد.
.(3)
محمد بن عبد ربه در ادامه آورده است: معاویه خندید و گفت: اینها مانع از آن نمی شود که نسبت به تو احسان نکنم، بنابراین
.( حاجتت را بگو؟ بکاره گفت: با این برخوردي که با من شد، نه، حاجتی ندارم و فوراً از جا برخاست و رفت.( 4
*****
آمده است. « فاستشر » ، در کتاب عقد الفرید
.« قد کنتُ أذخره لیوم کریههٍ » : در همان سند آمده
. اعیان الشیعه، ج 3، ص 589
عقد الفرید،
. ج 2، ص 104
بکر بن تغلب سدوسی
.( را از اصحاب امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام به شمار آورده است.( 1 « بکر بن تغلب » ، 1شیخ طوسی
*****
. رجال طوسی، ص 35 ، ش 4
بکر بن هوذه نخعی
1بکر بن هوذه نخعی، از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام است که در صفّین همراه آن حضرت بود و رشادت و جوان مردي
کم نظیري از خود نشان داد. وي در واقع از نخعی هایی به شمار می آید که در صفّین با شدت تمام جنگیدند. هم چنین نقل
.( همراهی می کرد و هر دو در همین نبرد مجروح شدند.( 1 « حیان بن حوذه » شده که او را در صفّین، برادرش
*****